Web Analytics Made Easy - Statcounter

شاعران استان‌های غرب کشور در وصف شهید حاج قاسم سلیمانی شعر سرودند. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، دومین همایش شعر منطقه‌ای مرد میدان با حضور شاعر برجسته کشوری ولی‌الله کلامی زنجانی و شاعران برگزیده هفت استان غرب کشور(آذربایجان غربی، ایلام، کردستان، کرمانشاه، لرستان، همدان و زنجان) در مجتمع فرهنگی هنری فجر سنندج برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

علی‌اصغر دریایی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کردستان در حاشیه این مراسم در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی اظهار داشت: همایش شعر مرد میدان بهانه‌ای است که از سردار مقاومت؛ حاج قاسم که همه مردم ایران به ویژه کردستانی‌ها مدیون رشادت‌هایش هستیم، یاد کنیم.

وی درباره شیوه برگزاری همایش خاطرنشان کرد: از سه ماه گذشته از پوستر این همایش رونمایی و فرصت ارسال آثار به دبیرخانه تا 15 بهمن ماه بود، در مجموع 140 اثر از 80 شاعر واصل شد.

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کردستان افزود: هیئت داوران از بین مجموع آثارها، 7 اثر 7شاعر را انتتاب کرده که امروز حضور یافته و در دو بخش کردی و فارسی به اجرا پرداخته و در پایان نفرات برتر انتخاب خواهند شد.

ولی‌الله کلامی زنجانی شاعر آیینی نیز در این برنامه ضمن بیان خاطراتی کوتاه از دیدارهای خود با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، شعری در وصف شهید سلیمانی خواند:

گَر آن سردارِ کرمانی بدست آرد دل ما را به چشم خونی‌اش بخشم، هزاران چشم زیبا را

بنازم حاج قاسم را، علمدار مقاوم را که معنا کرد عشق و عاشقیّ و اوج تقوا را

هزاران ترک شیرازی، فدای آن شهیدی که دو دستی داد بر مولای خود دست و سر و پا را

بنا دارم به شعر بی‌نظیر حضرت حافظ بیافزایم دو سه بیتی، کنم مجذوب دل‌ها را

سلیمانی به یک جمله خلاصه می‌شود، آن هم همین که در وصیت نامه‌اش خواندیم معنا را

به هر کس دل نمی‌داد آن مجاهد بلکه دل می‌بُرد مَکِش ای دل به رخ آوازه‌ی مجنون و لیلا را

چنان مست ولایت بود آن دُردی کشِ عاشق که بی‌پرده نوشت این جمله و بگذاشت امضاء را

امام‌المسلمین، ای مسلمین! تنها و مظلوم است حمایت کن برادر، سیدِ مظلوم و تنها را

به یاد آن سپه‌سالار قدسی، ای سپاه قدس بزن در مسجد الاقصایِ دل، بانگ فتحنا را

کلامی، بر یهود غاصب اخطاری است این طوفان گر اَسرارِ مبین خواهی، بخوان آیات اِسرا را

سایر شاعران استان‌های غرب کشور و کردستان نیز در این همایش در وصف رشادت‌های و مجاهدت‌های سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به قرائت شعر پرداختند که در ادامه از نظر خوانندگان محترم می‌گذرد:

محسن کلهر:

خبر رسید که مرد خدا علم برداشت

شبانه بیرقی از باغ صبحدم برداشت

خدا به دست علمدار جبهه های دمشق

نقاب از رخ آلوده ی ستم برداشت

کسی که با نفسش کاخ ظلم را لرزاند

و از سیاهی شب تا خدا قدم برداشت

پس از زیارت بانوی شام راهی شد

جواز پر زدنش را از آن حرم برداشت

چه عاشقانه و مستانه پر کشید از خاک

به دست عزت خود پرده از عدم برداشت

چنانکه ارگ خودش را به پای او انداخت

شکست و بغض بزرگ از گلوی بم برداشت

هوای دی چقدر تلخ و سرد و سمی بود

صفای کشور ما را غبار غم برداشت

به دست های علمدار بوسه زد شعله

شرار سرخ از آن دست محترم برداشت!

جهان برای سرودن ز دست روشن او

هزار دفتر گلبرگ هم قسم برداشت

برای آنکه بگیریم انتقامش را

سپاه قدس علی تیغه ای دو دم برداشت

به راز روشن آن خط سرخ پی برده است

کسی که از دل آیینه ها قلم برداشت!

کسی رسیده گمانم به میهمانی شعر

هوای شعر مرا چای تازه دم برداشت

دارد سه سال می گذرد از عروج یار

از کوچ سرخ آن گل اخلاص و اقتدار

سرخ است سیب باور آن شاخه ی بلند

سبز است باغ مکتب آن سرو پایدار

او در هوای عشق قدم می زد آنچنان

می‌ریخت از حضور درخشانش آبشار

پیروز جنگ‌های عراق و نبرد شام

می‌زد به گرد خانه ی دل دور افتخار 

قاسم صدای جاذبه ی فصل عاشقیست

قاسم کلام مشتعل شعر ماندگار 

قاسم سرود و نغمه ی ایثار و اتحاد

تشبیه آسمانی دستش به ذوالفقار

قاسم شناسنامه ی صبح مقاومت

قاسم نگین غیرت مردان روزگار

قاسم دلیل مستی دی ماه واژه ها

قاسم جمال مطلع اشعار بیقرار

نامش که در همیشه ی ایام جاودان

راهش که در همیشه ی دوران ادامه دار

آن صبح تلخ را که به خاطر می آورم

آوار می شود به سرم شعر داغدار

هر کوچه را که می نگرم رد پای اوست

بر پا شده است خیمه ی عشاق بی شمار

کرمان برای ما شده اقلیم اشتیاق 

بوی حسین می‌وزد از قلب آن مزار

تکرار نام قاسم و یک انتظار سرخ

یک انتقام سخت پس از فصل انتظار

فرمانده هان جبهه ی حق در رکاب او

گردنکشان واقعه را می زند به دار

علی کاوند

به‌جای عشق نوشتیم نقطه‌چین سردار

که بود دست ولی بین آستین سردار

مطیع بود و دلاور ، حماسه‌ساز و غیور

دلیرمرد زمان مردآفرین سردار

به گوشه گوشه‌ی این مرز و بوم حک شده‌ست 

که بر رکاب وطن شد چنان نگین سردار

مرام کاخ نشینی نداشت ثابت کرد

که ساده زیستی‌اش بوده دلنشین سردار

"شهید قبل شهادت شهید باید زیست"

هزارمرتبه احسنت بر چنین سردار

چقدر خنده به لب‌های زینب آورده‌ست

به لاذقیه و حمص و حلب همین سردار

هوای عشق نفس‌گیر شد زمانی‌که

در آسمان حرم خورد بر زمین سردار

به دست‌خط پر از خون خویش امضا کرد

فدای مردم ایران ، فدای دین : سردار

ناصر دوستی

ترسیم کرد آتش به دل یک داغ دیگر را 

دیدم میان شعله ها داغ صنوبر را

 آتش که بر جان تو افتاد و غریبانه....  

در من تداعی کرد داغ شعله ی  در را 

در سینه ی تو داغ ها آتشفشان کرد و

روی زبان آوردی آن دم نام مادر را 

پرواز از آتش قصّه دل بی قراران است

یک لحظه از آتش گُشودی تا خدا پَر را

پایین کشیدی پرچم سُفیانیان را تو

آورد این عزمت به تحسین مالک اشتر را 

پیکر نه خاکستر به یک تابوت آوردند

سوزاند این معراج سُرخت جان رهبر را

انگشترت غارت نشد اما خدا را شکر ؛

حاجی به بزم مِی نبُردند آه آن سر را

اهل و عیالت را ندیدی در غُل و زنجیر

حاجی ندیدی با دو دست بسته خواهر را

حاجی ندیدی سیلی و خار مُغیلان را 

آن صورت نیلیّ و زخم پای دختر را 

حاجی ندیدی دست نامحرم که بردارد

با تازیانه از سر ناموس معجر را

سُمّ سُتوران را ندیدی که در آن گودال 

با استخوان و خون و خاک آمیخت پیکر را 

حاجی ندیدی سایه شومی که می رقصاند

در گوشه گودال خون، در دست خنجر را

حاجی ندیدی کینه شمشیر زن ها را 

حاجی ندیدی ارباََاربا جسم اکبر را 

حاجی ندیدی قاسمت را زیر آن  سُم ها

حاجی ندیدی که گلوی سرخ اصغر را ...

حاجی ندیدی تو کسوف سرخ ماهت را 

شقُّ القمر را در منا  بغض دو شهپر را 

حاجی ندیدی حسرت لب تشنگان را تو 

در علقمه خون گریه ی  ساقیّ و ساغر را

حاجی ندیدی هجمه های اهل غارت  را

در خیمه های سوخته غوغای لشکر را 

حاجی ندیدی سوز و آه سجده ی  تبدار

در بین آتش خیمه ی  آل پیمبر را

از گوش های پاره ...نه!چیزی نمی گویم

بُردند بر یغما همه خلخال و زیور را 

از پیکر و از سر گُذشتی تو ولی حاجی 

هرگز ندیدی خیزران و تشتی از زر را

ققنوس های سُرخی از خاکسترت رویید

تا دشمنت خالی نبیند لحظه سنگر را 

پُرشد گلو از بُغض سرخ و بُغض سرخ و بُغض....

کنج اتاق این بُغض ها پُر کرد دفتر را

کردی صدا از پُشت بی سیمت تو شاعر را 

عطر نفس هایت سرود این بیت آخر را 

وحید اشجع

دِی نحس و سیزدهم نحس و جمعه نحس

نحس است چون که ما ، صنمی مست، داده ایم 

ما چند سالِ پیش، در این جمعه ی سیاه

در نیمه های شب ، پدر از دست داده ایم

 ما چند سالِ پیش به غم مبتلا شدیم 

آن بغضِ چند ساله ی ما آخرش شکست

وقتی که حاج قاسمِ ما تکه تکه شد

دل های مست و یک دل ما هم ز هم گسست

تا بوده دائم از برکاتِ وجود او 

یا گفته ایم یا که مداوِم شنیده ایم

آری درست گفت علی در نمازِ او 

چیزی به غیرِ خوبی از او ما ندیده ایم 

هرگز شبیهِ برخی از این پشتِ میز ها 

عشقش مقام و منصَب و  ، کارَش ریا نبود

خاکی تر از لباسِ خودش بود و واقعا

کارش به غیرِ جلبِ رضای خدا نبود 

قدرِ چهل بهار به میدانِ جنگ رفت

معروف بوده دشمنی اش با پلید ها 

این قِصه را که او چقَدَر خوب بوده است؟

باید سوال کرد فقط از شهید ها

تیرِ سه شعبه آمده بود از جناحِ کفر 

تیری که روزگارِ جهان را سیاه کرد

قاسم میانِ معرکه در جنگ با ستم

وقتی شهید شد همه را بی پناه کرد 

انگشتری او که از انگشت شد جدا 

افتاد یادمان غمِ انگشترِ حسین 

نوکر، شبیهِ حضرت ارباب کشته شد 

این است آخر عاقبتِ نوکر حسین

الهام عبدالملکی

باید برای ازتوگفتن هاوضوساخت

یک شعربا احساس را باآبرو ساخت.

ازلحظه ای که پرکشیدی تشنه،بابا

با واژه‌ها تصویری از تو مو به مو ساخت

لعنت به دستانی که دستم را رها ساخت

از دست‌هایی که دودستش راسبو ساخت

درسوگ لبهای کبودت گریه می کرد

وقتی قلم این شعر راتسبیح گو ساخت

حتی غزل امروز بازخم زبانش

از آب هردم واژه‌ای بی آبرو ساخت

دنیا به کامم تلخ شد در پیش دشمن

وقتی سرت را با نگاهم روبه رو ساخت

حالا که وقت بستن چشمانتان نیست

آن دم که می شد با تو صدها آرزو ساخت

با رفتنت انگار یک طوفانی ازغم

سرتاسرخاک وطن را زیروروساخت

دنیا به کامم تلخ شد آن شب که رفتی

داغ تو بغضی تاابد دراین گلو ساخت

یزدان بابایی

کووسِ دلم کفتیه، وه ی حال خراوه نچو

پنجره ئی ماله سیه، په نشمه شاوه نچو

ئی دفه آخر دفته هاتیه گوولم نکه

روژه خداحافظته هاتیه گوولم نکه

کفتیه دامان دلم صد دفه چرخانمت

گردمته بان دسم تا فره لاوانمت

گیس بیه آگرِ ئی شعرمه یاواریه

بیتَله ایی مثنویه ترکش خمپاریه

هر گوله وه خانگ ایی کشور تک تک کُتان

باور ایی شاره و گر صد گله مووشک کُتان 

پاوه وه گر خوون شهیدیل خدا ره نگ بیه

جرگ و جسه ی کُت کتِ ناخوونِ دس جه ن بیه

ئی دله جا لیزه تونه خانگِ ناشادیه

شپشپه توتانِ خمه واو پر آبادیه

وه ی دمِ بووسانه نچوو روژ پپو کُشتنه

کارِ فلک یه سَره هر ماهی جوو کُشتنه

ده یشت و کَمر پر له جنازه یلی کلِ مردیه

توورکِ باخه یل، پره که وک و مه لِ مردیه

باخچه خالی بیه وه خُنچه گولالیلمان

طاقچه وه قوولکِ بی پول منالیلمان 

بیمه سه قوروانیه پوتین و کراست برا!

هر چی گُله هاتنسه سوورِ لباست برا!

اول پاییز رَسی ایی جمه سرسالته

چاوو و سه رم نذری آو خون سر و بالته!

سرچله چاوانِ تونه وه ختیه بِسپارنت

بوشمه هر چی مه له تا گردِ خوه یان بارِنت

آگری وا که تو که یاریل خدا هانه لات

هر چی تفنگ داره وه شاهوو بچرم بانه لات 

قرمه وه برناوِ کُلِت هاتوو منافق ره می

تا کَمرِ دشمن ئی خاکه دوواره  چه می

بووشنه من لایقت ئه ر نیم، وه شوونت تیه م

گر گوله ار به ینه زِرانیم، وه شوونت تیه م

گر ده سِ خالی وه گه رِ تووپ و تفنگ بیته جه نگ

یادمه که روژ دزورانیه خوه ت چیته جنگ

ناتیه سی ساله وه مالت شَکتی ده ر بکه ی

تا که وه لای باوک و برایلت نه فسی ته ر بکه ی

نامه نه نووسایه هنوزیش مزارت گمه

هرچی که سِ خاصِ خوه می ار کس و کارت گمه

ده س وه دووا بیمه بچم خوه م بکشم یا تو بای

کاورِ نه ذری بِسِنم سه وزی بکه م تا تو بای

داخ تو کیشاس وه اگر لچکِ دالکت

خونِ دلت پاک بکه گه ر لچکِ دالکت

ایسه که هاوردنه سه ت، گیان منه گیان تو

مشتِ سخوان دانه ده سی، باوک و براگان تو

خلق خدا خاطرِ الماسِ درونت درن

مردم ایی مملکته حرمت خوونت درن

سر بنه بان شانِ کِزم تا که حه لالم بِکه ی

وختِ خداحافظیه خاصه که لالم بکه ی

پاوه خوه ره تاوی دلِ، زخمی چَمرانمه

پشت نثاره یلی پِره، قه ورِ براگانمه  

دی گوله ناخوه ید وه تاوییتِ فِره بویچکت    

تا که فرشته یلی خدا کردنه کُل پیچکِت

وختیه واو آسووه ئیله یل وه جه نگ، بانه وه

میر شکاریل جوان بار بکن، بانه وه

یار دبستانیگه م، باو که بنوسِم وه جات

هر خط انشا بیه سه خط مقدم ئه رات

بی تو عه زیزه یل، وه ژیرِ خوله کوو مردنه

کوورپه لِ کُرد وه ناو، خاوِ له لوو مردنه 

الهام عبدالملکی

باید برای از تو گفتن هاوضوساخت

یک شعر با احساس را با آبرو ساخت.

از لحظه ای که پرکشیدی تشنه،بابا

باواژه ها تصویری از تو مو به مو ساخت 

لعنت به دستانی که دستم را رها ساخت

از دستهایی که دودستش راسبو ساخت

در سوگ لبهای کبودت گریه می کرد

وقتی قلم این شعر راتسبیح گو ساخت

حتی غزل امروز بازخم زبانش

از آب هردم واژه ای بی آبروساخت

دنیا به کامم تلخ شد درپیش دشمن

وقتی سرت را با نگاهم روبه رو ساخت

حالا که وقت بستن چشمانتان نیست

آن دم که می شد با تو صدها آرزو ساخت

با رفتنت انگار یک طوفانی ازغم

سرتاسر خاک وطن را زیروروساخت

 دنیا به کامم تلخ شد آن شب که رفتی

داغ تو بغضی تاابد دراین گلو ساخت

سیدباقر موسوی

باز یک دنیا جنایت،باز یک دنیا جنون 

بازطفلی روی دستی،بیگناه وغرقِ خون

باز روی عدّه‌ای درهای جنّت  باز شد 

بازهم یک کاروان آماده ی پرواز شد 

مشهدِ آلاله ها اینبار صحنِ شاچراغ 

قسمتِ هرلاله ای از ابرِکینه سربِ داغ

شعرِمن کی لایقِ آن کودکِ ده ساله هست

حقِ مطلب را اَدا کردن نه کارِهرکه هست

محتشم میخواهد این غمنامه تاکاری شود

بُغض‌ها رابشکند سیلابِ خون جاری شود 

کاش در این روزهای تیره سعدی زنده بود 

تا برای آرتین شعرِ صبوری می‌سرود 

کاش حافظ زنده بود وبر نقاب سرنوشت

یک غزل از غربتِ دروازه قرآن می‌نوشت 

###

پیشِ چشمِ غنچه ها در محضرِ شاهِ چراغ

کافری بی دین وایمان باسلاح وسربِ داغ

پانزده آلاله را از شاخه ی توحید چید

صحن راوقتِ اذان یکسربه خاک وخون کشید

خادمِ پیری که در صحنِ حرم افتاده بود 

گوییا در حوضِ خون غسلِ شهادت داده بود 

مادری دنبالِ طفلی هفت ساله می‌دوید 

دختری روی زمین نعشِ پدر را می‌کشید 

صحنِ اصلی صحنه ی جنگ و حرم پُرجُنب وجوش 

فرش‌ها، دیوارها، درها، سراسر سرخ پوش 

کودکی‌ مجروح ونالان،نوجوانی نیمه جان 

خواهری بی جان و زوجی رهسپارِ آسمان 

کاشیِ فیروزه‌ای، درهای چوبی، سقف‌ها 

مُهرها، سجّاده ها،تسبیح ها،آیینه ها

در نبردِ حق وباطل هریکی یک سهم داشت 

یک حرم همدرد شد با هرکه بر تن زخم داشت 

صحنه‌های دلخراشی بود اما بی‌گمان 

لایقِ جامِ شهادت بود جمعِ عاشقان

ای شهیدانِ حرم ای لاله های جاودان 

شهدِ شیرینِ شهادت تا قیامت نوشتان 

##

گرچه آن کافر دلِ یک امّتی را خون نمود 

بی‌گمان او حاملِ پیغامِ استکبار بود 

روی دیوارِ حرم با خونِ پاکِ هر شهید 

طرحی از فردای این آشوبها را می‌کشید 

هرکسی یک جوبصیرت داشت در این چندروز 

با خبر شد از خیالِ دشمنانِ کینه توز

دشمنان چون ناامید ازجنگِ رودررو شدند

قیدِ تهدید و فشار و زورِ بازو را زدند

دل به این آشوب‌ها بستند و ناامنی ولی

غافلند از اقتدارِ امّتِ سیّد علی

علی احسان فریدونی شاعر بیجاری داور این همایش بود و در پایان برگزیدگان با حضور مسئولان معرفی و تجلیل شدند.

در بخش شعر فارسی: محسن کلهر از همدان به‌عنوان نفر اول، ناصر دوستی از زنجان نفر دوم و وحید اشجع و علی کاوند از استان لرستان به عنوان نفرات سوم مشترک معرفی شدند.

در بخش شعر کُردی: نفر اول یزدان بابایی از استان کرمانشاه و الهام عبدالملکی از سنندج و سیدباقر موسوی از قروه و علی قیسوندی از کامیاران در بخش کُردی شایسته تقدیر شناخته شدند.

در پایان این همایش از خانواده شهیدان علامرضا بامدی، آذربار و اردلان از شهدای اغتشاشات امسال استان کردستان تجلیل شد.

انتهای پیام/481/ن

منبع: تسنیم

کلیدواژه: حاج قاسم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۱۲۹۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تعیین تکلیف اردوگاه دانش‌آموزی شهید چمران پس از ۱۸ سال

معاون آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری، گفت: اردوگاه شهید چمران در چمعالی استان پس از ۱۸ سال تعیین تکلیف شد و فاز یک آن تا پایان تابستان بهره‌برداری خواهد شد. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرکرد، امین سلیمانی امروز در نشست خبری با خبرنگاران و اصحاب رسانه استان، اظهار داشت: در اوایل دولت سیزدهم با مسائل مختلفی از جمله کرونا، افت تحصیلی، چالش فضاهای فیزیکی مدارس و چالش حضور در مدارس به‌واسطه کرونا، روبرو بودیم، لازم بود در این زمینه کارهای زیادی صورت بگیرد.

وی ادامه داد: یکی از مهمترین اتفاق‌هایی که در استان صورت گرفت، انتخاب 2 معلم از استان چهارمحال و بختیاری به‌عنوان معلم نمونه کشوری بود. جعفر عالی‌پور و سلمان رستمی، دو معلم نمونه کشوری از استان هستند.

سلیمانی با بیان اینکه متاسفانه سال گذشته با چالش جدی نیروی انسانی در تامین معلم مدارس کشور مواجه بودیم، گفت: مدیریت خوب در سطح آموزش و پرورش استان باعث شد این چالش هم مدیریت شود و مشکل جدی خاصی در استان وجود نداشته باشد.

معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و توسعه منابع آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری با اشاره به اینکه در سال 1401، مجموعا یک هزار و 70 نفر جذب آموزش و پرورش استان شدند، گفت: در سال گذشته نیز یک هزار و 144 نفر از طریق آزمون ماده 28 و دانشگاه فرهنگیان، جذب آموزش و پرورش استان شدند.

سلیمانی با اشاره به برگزاری آزمون‌های استخدامی آموزش و پرورش در سال جاری، بیان داشت: در سال جاری نیز یک هزار و 558 نفر از طریق آزمون‌های ماده 28 و دانشگاه فرهنگیان، جذب آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری خواهند شد.

وی با بیان اینکه توزیع شیر رایگان پس از چندین سال در دولت سیزدهم آغاز شد، بیان کرد: هفته‌ای دو نوبت شیر رایگان در مدارس استان توزیع شد که این توزیع نیز تا پایان اردیبهشت‌ماه در سطح مدارس استان ادامه خواهد داشت.

معاون آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری با بیان اینکه سال گذشته 70 میلیارد تومان تجهیزات در مدارس توزیع شد، گفت: 18 مرکز رفاهی و اقامتی استان در دولت سیزدهم تجهیز و بروزرسانی شدند.

سلیمانی با اشاره به اینکه اردوگاه دانش‌آموزی شهید چمران استان در چمعالی، 18 سال بلاتکلیف مانده بود، خاطرنشان کرد: پس از 18 سال، این اردوگاه تعیین تکلیف شد که ان‌شاء‌الله فاز یک این اردوگاه تا پایان تابستان بهره‌برداری خواهد شد.

انتهای پیام/7540/

دیگر خبرها

  • افتتاح مجتمع آبرسانی شهید سلیمانی
  • اهدای پیراهن قهرمانی تیم ملی فوتسال ایران به موزه دفاع مقدس استان کرمان
  • تعیین تکلیف اردوگاه دانش‌آموزی شهید چمران پس از ۱۸ سال
  • معلمان با قلمشان در راه خیر گام بر می‌دارند
  • مگر ما مرده باشیم که یکی از این خانواده به‌دست داعش شهید شوند
  • تجدید پیمان دختران و مادران نصف‌جهان با سردار دل‌ها
  • فیلم| واکنش شهید سردار سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت
  • واکنش حاج قاسم سلیمانی به یک تصمیم در فصل پنجم سریال پایتخت : مگر ما مرده باشیم که خانواده ایرانی سالم به ایران برنگردد (فیلم)
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • ماجرای علاقه زیاد سردار سلیمانی به نوه اش، عسل /زینب گفت ببین یه ذره بچه داره من رو تهدید می‌کنه!